برای عروسی سمانه بود اینهمه ذوق یا برای ذوق آوردن دل خودم هنوز نمی دانم .
موهایم را بلوند کردم . با وسواس پیراهن برای عروسی و پاتختی انتخاب کردم . مدل ناخن هایم را خودم طراحی کردم و به ناخن کارم دادم ! آرایشگاه های زیادی را دیدم . یک عالمه وقت صرف انتخاب مدل شینیون مو و میکاپ صورتم کردم ! آتلیه وقت گرفتم و بلخره روز عروسی رسید ...
با خواهرم و خواهر عروس رفتیم آرایشگاه . رفتیم آتلیه و سپس تالار !
آرایشگر گفت رژ لب قرمز به موهات خیلی میاد . دوست داری ؟ گفتم : خیلی ! گفت : با رژ لب قرمز اینهمه تلخ نخند . یه جوری بخند که دندونات پیدا شه ! خندیدم ... گف تلخ نه ! خوشگل ! قهقهه !
عکاس گفت : بیا عکساتو ببین ! قیافت غمه . تو چشمات غصه س . من نگاه تیز میخوام . نگاه شورشی ! نه این نگاه رو ! این نگاه شور توش نیست . نگاهت شیطون باشه !
توی تالار خواهرم فکر میکرد از چیزی ناراحتم . میگفت تو خودتی ! چته ؟!
نمیدانم از کی است که توداریم به فنا رفته و دیگر نمیتوانم غم نگاه و غصه چهره ام را پنهان کنم .
باید به خودم بیایم .
باید ...
----------
نمیدانم چند روز از روز که این متن را نوشتم میگذرد ... پاتختی سمانه کنسل شد ! اما من به روی مبارکم نیاوردم ! باز هم رفتم آرایشگاه ! موهای بلوندم را براشینگ کردم ! میکاپ کردم و رفتم آتلیه ! این بار خوشحال تر بودم به گمانم ! نگاهم شورشی بود یا نه نمیدانم ! تیز و آتشین بود یا نه را نمیدانم ! مهم این بود که تصمیم خوبی گرفته بودم !
----------
من فکر میکنم دوس پسر لازم نیست به تو بیاید ! لازم نیست قد و قواره تو باشد ! میتوانی دختر شاه پریان باشی و دوس پسرت یک کفاش باشد ! میتوانی سیندرلای طفلکی باشی و شاهزاده عاشق تو شود ! میتواند کچل باشد یا نباشد ! شکم گنده یا خوش تیپ باشد ! مایه دار یا آس و پاس باشد ! فقط مهم است با هم خوش باشید ، فان باشید ! با هم عشق و حال کنید ! همین !
بر عکس شوهر ! که باید به تو بیاید ! خانواده اش ، فکرش ، درآمدش ، نگرشش ! یک کلام باید هم کف تو باشد !
شاید این را هم چپاندم درون بندهای مکتب سحریسم !
تا یادم نرود این دو تا کلا دو تا فاز بی ربط به همند ! دنت فرگت پلیز !